آرشیو شهریور 1402
30 شهریور 1402
X

به یادِ آذر و مهرِ طلا ریز

شدم در موج برگ ازغصه‌‌ لبریز

نمی شد باورم در‌ تیر و مرداد

که شهریور شوم دلتنگِ پاییز

28 شهریور 1402
X

رخسار تو هر چند که در دید نباشد

در برقِ ‌رخ آینه تردید نباشد

در منظره یِ پُر ‌ شررِ شعله یِ رویت

رازی‌ ست که درچهره‌یِ خورشید نباشد

تا دشمن اندیشه فروشنده‌یِ یأس‌است

از مردمِ آفت زده امید ‌ نباشد

خونریز ترین‌ نسلِ بشر ناشرِ دینند

اسلافِ ‌ عرب قابلِ تمجید نباشد

در مسئله ی حدس و یقین تابع عقلیم

در مذهبِ ما مرجعِ تقلید نباشد

دیری ست که در‌ میهنِ پهناورِ کوروش

در حفظ وطن لشکرِ جاوید نباشد

وحشی صفتان آینه ها ‌ را بشکستند

تا جامِ جم از دوره یِ جمشید نباشد

بانو عسلم قصه یِ این غصه درازست

یک روز نبوده ست که تهدید نباشد

24 شهریور 1402
X

گدایی کدخدایِ شهرمان شد

به شدّت بی‌خیال از قهرمان شد

هلاهل را به خوردِ ایده ها داد

که کم کم زندگانی زهرمان شد

15 شهریور 1402
X

به عشق روی تو پروانه پر زد

هزاران خانه را آهسته در زد

ولی در کوچه های نا امیدی

دودستی بارها بر فرق سر زد

7 شهریور 1402
X

شکوه‌ و شوکتِ ایل و تبارم

شقایق گونه یِ دو‌ر‌ از دیارم

هنوز از بیقراری میکند فاش

نبودت را دو چشم اشکبارم

4 شهریور 1402
X

دلی نازک تر از پروانه‌ داری

هزاران شاعر دیوانه داری

نمی دانم که ای عطرِ شبانه

کجایِ شهر شعرم خانه داری